عشق به خدا
|
از همان آغاز ورودمان به کرج که مصادف بود با اوج اعتراض و مبارزه مردم با حکومت شاهنشاهی ، حسین در تکاپوی پیوستن به این مو ج عظیم و نهضت مقدس ، پیوسته در آمد و شد بود . روزی هنگام بازگشت از مدرسه تصادف نمود و طحالش آسیب دید . درست همان زمان حضرت امام (ره ) نیز به ایران بازگشتند . خوب یادم هست فردای روزیکه از بیمارستان مرخص شد ، از من اجازه خواست تا به زیارت آقابرود و به او گفتم : « آخر تازه دیروز از بیمارستان آمده ای . هر وقت بهترشدی انشاءالله همگی با هم می رویم .» اما او آنقدر اصرار ورزیدند که ناچار شدیم همراه برادرش داوود ، به تهران … نزد امام (ره ) … بفرستیمش . وقتی از دیدار رهبر انقلاب خمینی بزرگ ( ره ) بازگشت ، با خوشحالی وصف ناپذیر و شوری خاص از انقلاب و مردم حسین و امام یاد می کرد و از آن پس تصمیم گرفت سربازی غیور باشد برای میهن اسلامیاش . راوی:پدر شهید [ سه شنبه 88/10/29 ] [ 1:31 صبح ] [ مهدی ا نگالی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |